جدول جو
جدول جو

معنی نادر اوفتادن - جستجوی لغت در جدول جو

نادر اوفتادن
(ضَ کُ کَ دَ)
نادر افتادن. رجوع به نادر افتادن شود:
دوران تو نادر اوفتاده ست
کاین حسن خدا به کس نداده ست.
سعدی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کار اوفتادن
تصویر کار اوفتادن
کار افتادن، کاری پیش آمدن، حادثه ای رخ دادن، واقعه ای اتفاق افتادن
فرهنگ فارسی عمید
(صَ / صِ قَ کَ دَ)
تنها افتادن. جالب واقع شدن:
چنان نادر افتاده در روضه ای
که بر لاجوردی طبق بیضه ای.
سعدی.
، کمتر اتفاق افتادن. به ندرت پیش آمدن:
نادر افتد که یکی دل به وصالت ندهد
یا کسی در بلد کفر مسلمان ماند.
سعدی
لغت نامه دهخدا
نادرافتادن: دوران تو نادر اوفتادست کاین حسن خدا بکس ندادست. (سعدی)
فرهنگ لغت هوشیار
کار افتادن کسی را. حادثه ای پیش آمدن او را واقعه ای برای او اتفاق افتادن
فرهنگ لغت هوشیار
کمتراتفاق افتادن: نادرافتدکه یکی دل بوصالت ندهد یاکسی در بلد کفر مسلمان ماند. (سعدی)، جالب توجه واقع شدن: چنان نادرافتاده در روضه ای که بر لاجوردی طبق بیضه ای. (سعدی)
فرهنگ لغت هوشیار